عبدالرضافارسی

یادداشت های عبدالرضا فارسی

عبدالرضافارسی

یادداشت های عبدالرضا فارسی

کشمکش و تضاد در داستان نبرد رستم و سهراب

اگرتندبادی براید ز کنج

بخاک افگند نارسیده ترنج


کنون رزم سهراب رانم نخست

ازان کین که او با پدر چون بجست

 این ابیات بیان مجرد و مفهومی داستانی است که پس تر خواهیم خواند. در همین ابیات اندک که نمودار کشمکش ها و تضادهای پرشمار متن است با فهرستی از تقابل ها و تضادها رو به رو هستیم ؛ و البته باید سادگی و پیچیدگی را هم به فهرست تضادها و تقابل های ابیات آغازین بیفزاییم. چون سادگی و پیچیدگی در مقدمه ی این داستان جلوه دیگری از تضاد و تقابل متن را به نمایش می گذارد. 

 در ابیات مقدمه ی داستان، این تقابل و تضاد که با وزیدن تندباد از گنج رقم می خورد با تقابل و تضاد ستمکاره و دادگر، هنرمند و بی هنر، داد و بیداد، راز و آگاهی، برنا و فرتوت ادامه می یابد. این تضاد در سطح واژگان محدود نمی ماند و به کارکرد دیباچه نیز می رسد: ابیات مقدمه / پیش آغاز داستان که بنا به کار گرد قرار است به نوعی مجمل و خلاصه وار داستان را معرفی کند، یعنی ورود خواننده به متن را آسان کند، از خود متن پیچیده تر به نظر می رسد و به خوبی گویای پیچیدگی و لابه لایگی و چند پهلو بودن داستان است فرزندکشی از مضامین تکرار شونده در داستان های جهان است. و به گفته ی پوتر - که درباره ی هفتاد گونه ی این مضمون در ادبیات جهان تحقیق کرده است . داستان رستم و سهراب قوی ترین و تاثیرگذار ترین آنها است و به همین جهت او نام کتابی را که به بررسی این مضمون مشترک در ادبیات جهان اختصاص داده، سهراب و رستم گذاشته است (نک: پوتر ۶۱۹۰۲-۱)

: . داستان رستم و سهراب پهنه ی تضادهاست: «

۱. تضاد ایران و توران به نشانه ی نبرد میان نیکی و بدی. 

۲، تضاد نهادی میان مادرسالاری و پدرسالاری. 

۳. تضاد میان مفهوم شاهی آرمانی و مصداق آن. 

۴. تضاد شاهی و پهلوانی با گرایش اشرافی و مردمی در آرمان ملی. 

۵. تضاد درونی پهلوان، 

۶ تضاد پدری - پسری. 

۷. تضاد نو آیینی و کهن آیینی.» (مختاری ۱۳۶۸: ۲۶۱) که البته به این موارد می توان شمار دیگری را نیز افزود. داستان رستم و سهراب به لحاظ نوع ادبی حماسه ی تراژیک است، یعنی گونه ای تلفیقی از ترکیب مختصات حماسه و تراژدی است؛ به این ترتیب که از هر یک از این دو نوع ادبی مخنصات و ویژگی هایی را برگرفته است. این داستان که در ساختار نمایشی (دراماتیک) که در ساختار روایی حماسه سروده شده است. ارسطو در بوطیقا شباهت حماسه و تراژدی را چنین دسته بندی می کند: «بین حماسه و تراژدی مشابهت و موافقت تا آن جاست که هر دو از موضوعات جدی تقلید می کنند و کلام سنگین و وزین به کار می برند، ولی تفاوت شان نخست از آن جهت است که حماسه سراسر در یک وزن است و صورت داستان دارد و تفاوت دوم از جهت طول مدت است. بدین معنی که برای حماسه زمان محدود نیست. اختلاف سوم از جهت اجزاء تشکیل دهنده ی آنهاست که در هر دو بعضی مشترک و بعضی مخصوص تراژدی است.» (بر گردان مجتباہی ۱۳۳۷: ۶۵-۶۴). اما از میان اجزاء شش گانه تراژدی، به تعریف ارسطو - یعنی «داستان، اخلاق، گفتار، فکر، صحنه آرایی و آواز» - دو جزو آخر که اهمیت کمتری دارد در حماسه نیست، ولی از میان این شش جزء آنچه "اساس و روح" تراژدی را می سازد: "داستان"، یعنی ترکیب وقایع در روندی علی - که مهم ترین جزو تراژدی دانسته شده و اساس و روح تراژدی" است . در داستان رستم و سهراب هست.|

نقل از: شاهنامه ی فردوسی، تصحیح انتقادی و شرح یکایک ابیات مریم بهفر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد